تذهيب قرآن: هنر آراستن قرآن با نقش و نگارهايى از آب طلا و رنگهاى ديگر
تذهيب از ماده «ذ ـ هـ ـ ب» (طلا) و به معناى زراندود كردن و طلاكارى است.[1] در اصطلاح، هنر تزيين اوراق كتب، قرآن و مرقّعات (نامهها) را با استفاده از طلا و رنگهاى گوناگون تذهيب مىگويند.[2] در عربى «تذهيب» و «اذهاب» دو مصدر و به يك معناست. جسمى را كه زراندود شده است «مُذَهَّب» يا «مُذْهَب» و به تذهيب كار «مُذَهِّب» يا «مُذْهِب»گويند.[3]برخى گونه زرّين اين هنر را «تذهيب» و گونه رنگارنگ آن را «ترصيع» ناميدهاند؛ اما چون رنگمايه اصلى اين هنر، رنگ طلايى است، معمولا آن را «تذهيب» مىخوانند.[4]
از نظر برخى نويسندگان، عنوان تذهيب تنها به فن رنگآميزى با طلا اختصاص ندارد و در عصر حاضر به هنر زركوبى روى جلد كتابها، با حروف بزرگ طلايى نيز اطلاق مىشود.[5]
منشأ هنر تذهيب:
هنر تذهيب قبل از اسلام نيز در جوامع پيرامون جزيرةالعرب وجود داشته است؛ به عنوان نمونه نوعى كتيبه نگارى رومى به نام «تابولاآناتا»، در تزيين كتب مصرى رواج داشته است.[6] در ايران نيز اين هنر در ميان مانويان، به طور چشمگيرى رواج داشته و در حقيقت صحنهاى از نمايش آزاد كردن و ظهور نور و روشنايى به شمار مىرفته است.[7] گويند: «مانى»، خود كتابش «ارژنگ» را با نقوش و تصاوير زيبا مىآراست.[8] گزارشى تاريخىدائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 390
بيانمىكند كه در قرن چهارم هجرى (حدود 311هـ.ق.) وقتى شمارى از آثار مكتوب مانويان را سوزاندند، طلا و نقره موجود در آنها ذوب و جارى شد.[9] مردم عراق كه بر اثر همجوارى با ايران و گروههاى مذهبى مانند مانويان با هنر تذهيب آشنا بودند، در انتقال اين هنر به جامعه اسلامى نقش مهمى داشتند.[10]
اما تعاليم و عقايد اسلامى بر همه شئون و صور هنرى رايج در تمدن اسلامى اثر گذاشته است و همه آثار هنرى، در تمدن اسلامى به نحوى مُهر اسلام خوردهاند.[11] هنر اسلامى نيز همتاى هر هنر ديگرى، هنرهاى گذشته چون هنرهاى ساسانى و بيزانسى را ماده خويش قرار داده است.[12]
در اين ميان در هنر اسلامى، بيشتر آن بخش از هنرهاى پيشين ماده قرار گرفته كه جنبه تجريدى و سمبليك داشته است؛ نظير نقوش هندسى و اسليمى در تذهيب، كه ماده آنها از حجاريهاى دوران ساسانى است.[13]
نقوش اسليمى، خطايى و هندسى (=> همين مقاله، سير تطور تاريخى تذهيب قرآن) در تذهيب فضايى را محاكات مىكنند كه نه فضاى طبيعى يونانى است و نه فضاى بصرى جديد، به ويژه آنكه خطوط اسلامى و قرآنى نيز به آن افزوده مىشود و حالتى روحانى به آن مىدهد[14]، از اين رو برخى سنت گرايان، هنر اسلامى را نشئت گرفته از دو سرچشمه قرآن و حقيقت معنوى ذات نبوى[15] يا بازگشت كننده به سه راز وحى و ظهور (تجلّى نامتناهى در متناهى) و رجعت به مبدأ دانستهاند.[16]
امّا بسيارى ديگر بر اين باورند كه هنر اسلامى از قرآنكريم يا احاديث نبوى سرچشمه نگرفته است و ظاهراً پايه دينى ندارد، در حالى كه عميقاً صبغه اسلامى به خود گرفته است.[17] تذهيب قرآن كوششى براى تزيين آن بود، از اينرو بايد صورتى از هنرهاى نگارشى تكوين مىيافت كه همچون خط، زيبايى و روحانيت قرآن را هرچه بيشتر نمايش مىداد. از مميزات اصلى چنين هنرى دورى از طبيعت بود.
بدين ترتيب تذهيبْكاران در تمدن اسلامى شيوهاى خاص را براى زينت قرآن برگزيدند و آن خصوصيتِ تنزيهى هنرى بود كه در قرآن به كار مىرفت.[18] نكته قابل تأمّل در باب تذهيب اين است كه هنرمندان تذهيبْكار نيز، همچون
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 391
خطاطان، آموزگار اين هنر را اميرمؤمنان، امام على(عليه السلام) مىدانند.[19]
سير تطوّر تاريخى تذهيب قرآن:
تذهيب از فنونى است كه در دوره اسلامى در كنار فن كتابت و خوشنويسى به رشد و شكوفايى رسيد، هرچند بر اثر هراس از ورود هرچيز زايدى به متن قرآن و نيز از آنجا كه متن قرآن مستقيماً آن را طلب نمىكرد، رشدى محدودتر از هنر خط و خوشنويسى داشت.[20] ظهور پديده تذهيب در مصاحف در مراحل اوليه اسلامى با عكسالعمل منفى عالمان دينى مواجه شد[21]؛ امّا حمايت خلفا ازاين هنر، باعث شد تا به مرور جاى خود را در فرهنگ و تمدن اسلامى باز كند.[22]به نقل ابن نديم، خالد بن ابى الهياج، اولين خوشنويسى بود كه سوره «شمس» را تا آخر قرآن با حروفى به رنگ طلا بر ديوار جنوبى مسجد النبى نوشت.[23] نخستين مورد استفاده از رنگ قرمز در مصاحف به دوره ابوالاسود دوئلى، (قرناول هجرى) باز مىگردد. هرچند استفاده از نقطههاى قرمز رنگ در آن زمان تنها براى اعراب گذارى متن صورت مىگرفت و نه تزيين قرآن[24]؛ امّا زمينهاى براى استفاده از رنگها و علايم ديگر براى تزيين قرآن بود. مىتوان گفت كه قرآن خود داراى مجالهايى است كه تحريك كننده مذهِّب بوده است؛ سرلوحه سوره و فاصله ميان آيات شاخصترين اين امكانات است. علايم نشان دهنده هر 5 آيه (تخميس) يا 10 آيه (تعشير)، محل سجده و نيز افتتاح نخستين سوره و افتتاح كل كتاب، مجالهايى ديگر براى هنرنمايى هنرمندان مذهِّب بوده است.[25] متأسفانه به سبب از بين رفتن بسيارى از آثار مكتوب قرن يكم تا سوم هجرى اطلاعات كافى درباره پيدايش و تطوّر هنر تذهيب در اختيار ما نيست.[26]
تذهيبكاران نخستين با استفاده از نوارهايى كه معمولا دربرگيرنده نقوش درهم پيچيده يا هندسى ريز است فاصله ميان دو سوره را تزيين مىكردند. بعضى از شكلها ارتباط خاصى با معمارى به ويژه رديفهاى طاقنما (ايوانكوچك يا نمايى كم عمق از طاق كه روى ديوار ساخته و تزيين مىشود[27]) دارد و از نقوش گياهى خبرى نيست. در طى قرن دوم هجرى نوارهاى تزيينى پيچيدهتر شده و عنوان سوره به صورت زرين در ميان نوار نوشته مىشد. گاهى نيز سر سوره در داخل نقوش گياهى ديده مىشود. رنگآميزى قرآنهاى اين دوره به دو شيوه صورت گرفته است: در شيوه نخست از رنگهاى اُخرايىِ زرد، سبز تيره
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 392
و سرخ بهره بردهاند و در شيوه ديگر از رنگهاى طلايى، آبى همراه با سرخ، سرمهاى و قهوهاى استفاده شده است.[28]
از تذهيب كاران قرون اوليه اسلامى مىتوان ابراهيم صغير، يقطينى، ابوموسى بن عمار، ابن سقطى و ابوعبدالله خزيمى را نام برد.[29]
قرآنهايى منسوب به ائمه اطهار(عليهم السلام) موجود است كه در بعضى از آنها تذهيب به كار رفته است؛ ولى با توجه به شواهد و بررسيها به نظر مىرسد اين مصاحف در قرون بعدى (قرن سوم هجرى به بعد) نوشته و تذهيب شدهاند.[30]
بيشتر آثار تذهيبى كه از قرن سوم و چهارم هجرى بر جاى ماندهاند، قرآن است. اين قرآنها كه از تذهيب پيشرفتهترى برخوردارند، معمولا داراى دو صفحه عنوان با نقوش هندسىاند. سر سورهها به زر تحريردار (خطوط باريكى كه در كنار خطوط درشت يا دور نقاشى مىكشند) و گاهى به شنگرف (مادهاى سرخ رنگ)[31] آراسته است و در كنار سر سوره يك شكل تزيينى قرار دارد كه پيش زمينهاى براى ترنج (طرحىمركب از طرحهاى اسليمى و گل و بوتهاى) و شمسه (نقش زينتى به شكل خورشيد)[32] دوران بعدى است. اسامى سورهها نيز به زر تحريردار يا با زنگار و رنگهاى تركيبى تزيين شده است. فاصله آيهها با دايره يا ستارههاى طلايى و شنگرف و زنگار تذهيب شدهاند.[33]
صنعت كاغذسازى را مسلمانان در قرن دوم هجرى از اسراى چينى در تركستان فرا گرفتند و پس از اندك زمانى در جهان اسلام گسترش يافت[34]؛ ولى استفاده از آن در مصاحف* تا قرن چهارم هجرى به تأخير افتاد كه شايد ناشى از احتياط مسلمانان در انتخاب كاغذ براى انتقال آيات قرآنى باشد.[35] آسانى تذهيب بر روى كاغذ زمينه را براى هنرنمايى مذهّبان فراهمتر ساخت. ابوبكر محمد بن حسن نقاش از تذهيب كاران مشهور قرن چهارم است.[36]
تلاش هنرمندان دورههاى نخستين اسلامى در عصر سلجوقيان (قرن پنجم و ششم هجرى) به صورت مستقل و پيشرفته ظهور يافت. در اين دوره استفاده از كاغذ در نُسَخ قرآن رايج شد و قطع كتابها از مستطيل افقى به مستطيل عمودى تغيير يافت. همچنين خط نَسخ جايگزين خط سنتى كوفى شد.[37]مجموع اين تحولات رونق هنر
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 393
تذهيب و تغييراتى در آرايهها و تزيينات را، متناسب با تحولات مذكور موجبشد.
مصاحف اين دوره با سرلوح (نقش و نگارى كه در صفحه اول كتاب ايجاد مىشود[38]) آغاز مىشود. طراحى سرلوحهها متنوع است و در بعضى موارد تزيينات، زمينه متن را تشكيل مىدهد و نوشتههايى درون شمسهها و اشكال هندسى موجود است. تزيينات از حالت سادگى خارج شده و اسليميها (نقشمايه انتزاعى گياهى و پرپيچ و خم كه رنگها و غنچهها را دربرمىگيرد[39]) و نقوش پرشاخ و برگ بيش از نقوش هندسى اهميت مىيابد. «تحرير»، نوآورى هنرمندان تذهيب كار در اين دوره است كه بعدها ادامه يافت و به كمال رسيد. اين نقش شامل هالهاى است كه در واقع دورگيرى حروف و علايم با رنگ طلايى يا رنگهاى ديگر است. در خارج اين هاله، صفحه با نقوش اسليمى پر شده است، به طورى كه متن برجستهتر از زمينه تذهيب يافته، جلوه مىكند.[40]
به طور كلى تذهيب زيباترين و اصيلترين هنر اين عصر در بين النهرين را تشكيل مىدهد.[41] عبدالرحمانبن محمد دامغانى، سعيدبن ابراهيمبن صالح، ابن بواب و عثمان بن وراق از مذهِّبان مشهور دوره سلجوقى بودهاند.[42]
پس از حمله مغولان به ايران تا پايان قرن هفتم در كار مذهّبان فترتى پيش آمد؛ ولى از اوايل قرن هشتم، در پى اسلام آوردن حاكمان مغول و تشكيل حكومت ايلخانان صنعت تذهيب دوباره رونق گرفت و به اوج كمال و ترقى رسيد.[43] به ويژه از دهه دوم قرن هشتم كه خواجه رشيدالدين، وزير سلطان اولجايتو، در مؤسسه خيريه خود در حومه تبريز نوشتارخانهاى بنياد كرد، تذهيب آثار مكتوب رواج يافت و مكتب تبريز بنا نهاده شد.[44] در آغاز قرن هشتم و با حمايت ايلخانان 24 نسخه عظيم قرآنى پديد آمد كه در اندازه، شكل و شكوهمندى از همه نمونههاى شناخته شده قبلى برتر بود.[45] معروفتر از همه دو نسخه از قرآن است كه به دستور سلطان اولجايتو نوشته شده است: يكى قرآنِ محفوظ در لايپزيك است كه محمد بن ايبك در سال 706 قمرى در بغداد تذهيب كرده و ديگرى قرآنى كه در كتابخانه سلطنتى مصر موجود است و به وسيله عبدالله بن محمد همدانى در سال713 قمرى تذهيب و كتابت شده است. نسخه اخير چند صفحه كامل تذهيب دارد كه در نوع خود شاهكار اشكال تزيينى است.[46] وجود صفحات افتتاحيه از ويژگيهاى اين دوره است كه
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 394
از خود تذهيب به تنهايى حاصل مىگردد يا از صفحاتى كه در آنها خط نسبت به تذهيب جنبه كمكى دارد. نماد تار عنكبوتى به شكل شعاعها و دواير هم مركز به شكل آشكارترى بروز و ظهور يافته است[47] و تركيب رنگآميزى معمولا طلايى و آبى است.[48]
همزمان با حكومت مغولان، در مصر نيز هنر تذهيب تحت حمايت مملوكان رشد يافت و قرآنهاى نفيسى در قلمرو حكومت مملوكان نوشته و به تذهيب آراسته شد.[49] ويژگيهاى اين نسخهها به وضوح نشاندهنده اثرپذيرى از نسخههايىاند كه در قلمرو ايلخانان پديد آمدند. به نظر مىرسد خوشنويسان و مذهّبانى كه در مكتب بغداد آموزش ديده بودند، همچون هنرمندان ديگر در آغاز قرن هشتم به قاهره مهاجرت كردهاند و تحت حمايت مملوكان به تذهيب و كتابت قرآن پرداختهاند.[50] در نمونههاى مملوكى تركيب بندى، پيچيدهتر و اسليميها پرتفصيلتر است، حاشيهها سرشار از عناصر چينى، مانند گلهاى نيلوفر آبى است و رنگ گزينى با رجحان رنگ طلايى و آبى صورت گرفته است. [51] شيوهمملوكى در مصر و سوريه (شام) تا زمانى كه عثمانيان آن ممالك را تصرف كردند (923ق.) ادامه يافت[52]، هرچند از اوايل قرن دهم به تدريج از كيفيت تذهيب در اين مناطق كاسته شده بود.[53]
امّا در ايران و عراق هنر تذهيب ايرانى كه از اواخر قرن هفتم به دست تذهيب كاران ايرانى پديد آمد طى قرن نهم تحت تأثير تيموريان بهتدريج جانشين شيوه مغولى گرديد[54] و بسيارى از عناصر اصلى طرحهاى مكتب تبريز، به دست هنرمندان شيراز و هرات تكامل يافت.[55] دوره تيموريان از دورههاى مهم و پررونق هنر بوده و سلاطين تيمورى مشوّق انواع هنر از جمله تذهيب بودهاند و حتى شاهزاده بايسنقر (فرزند شاهرخ) خود در خوشنويسى و تذهيب مهارت داشت.[56] در اين دوره نقوش لطيف و ريز نقشِ پيچيده و ظريف جايگزين نقوش درشت نقشِ باشكوه و عظمت شد[57] و با رواج تزيينات گياهى به شكل طبيعى و گاهى اشكال پرندگان به اسلوب چينى، فن تذهيب طبيعت گراتر شد.[58] تيموريان از عناصر هندسى كمتر استفاده مىكردند و براى ترنج سوره هم اهميتى قائل نبوده، به تدريج آن را حذف كردند.[59] با وجود اين قرآنهاى اين دوره به
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 395
ويژه آنها كه براى شاهرخ و بايسنقر ميرزا تذهيب شده در شمار زيباترين تذهيبهاست.[60]
امير خليل معروف به ميرك نقاش، مولانا يارى شيرازى و ملاحاجى محمد نقاش از جمله مذهّبان بزرگ دوره تيمورى بودند.[61]
در آغاز قرن دهم و با ظهور صفويان شيوه جديدى در تذهيب پديد آمد كه به سرعت از مرزهاى منطقهاى فراتر رفت، چندان كه گاه، بدون قرينه نمىتوان تشخيص داد مصحفى از قرن دهم يا يازدهم، ايرانى است يا هندى يا عثمانى. از ويژگيهاى شاخص اين دوره تيره شدن ته رنگ آبى و افزايش كاربرد اقسام رنگ سرخ و ساير رنگهايى است كه تا آن زمان رنگهاى فرعى محسوب مىشدند؛ امّا آبى و طلا همچنان تفوّق خود را حفظ كردند. گذشته از رنگ، اسليمى پركاربردترين نقشمايه بود.[62] ديگر ويژگى تذهيب اين دوره تذهيب معرّق است. در تذهيب معرّق، تذهيب كار، طرحهاى اسليمى، خطايى (طرحى به شكل شاخه درخت يا بوته با گل و برگ و غنچه)[63]، برگ فرنگى و نقشهاى ديگر را به طور منظم بر حاشيه كتاب طرح مىكند. صحاف با ابزارى خاص، آنها را بريده و بيرون مىآورد و بر روى كاغذى به رنگ تيره قرار مىدهد. سپس آن را بريده، در محل نقش حاشيه كتاب مىچسباند و پس از خشك شدن، دور آن را به آب طلا تحرير كرده، مهر مىزند و براى زيباسازى طرح ميان آنها را با نقوش خاص طلااندازى مىكنند. اين شيوه تذهيب از زمان شاه طهماسب رواج يافت و پس از صفويه رو به زوال نهاد.[64] از جمله بزرگترين مذهِّبان دوره صفوى مىتوان مولانا محمود، ميرك مذهّب و پسرش قوام الدين، مولانا حسن بغدادى و مولانا عبدالله شيرازى را نام برد[65]؛ اما تذهيب در مغرب اسلامى (اسپانيا و شمال غرب آفريقا) به دور از تأثير تحولات قرندهم در ايران، شيوه مغولى و مملوكى خود را حفظ كرد.[66]
از آغاز قرن دوازدهم تا پايان دوره صفويه و افشاريه به تدريج از زيبايى و ظرافت آثار تذهيب شده كاسته شد[67]، به طورى كه مىتوان اين دوران را دوران افول هنر تذهيب دانست؛ امّا در نيمه نخست قرن سيزدهم در دوره زنديه مكتب شيراز كه جانشين مكتب تبريز بود به كمال رسيد. ارائه سبكى كاملا متفاوت از مكاتب پيشين در اين دوره باعث پديد آمدن آثارى بديع و ارزنده در تذهيبشد.[68]
در زمان قاجاريه نيز به هنر تذهيب اهميت زيادى داده شد و هنرمندان با الهام از سبكهاى
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 396
پيشين، خود سبكهاى نوينى پديد آوردند[69]؛ اما از اواخر دوره قاجاريه با خالى شدن خزانه دولت و نيز فراوانى نسخههاى چاپ سنگى و سربى به جاى نسخههاى دستنوشت، هنر تذهيب از رونق افتاد. با اين وجود تذهيب به شيوههاى ديگرى ادامه يافت و حتى به طبقه متوسط جامعه راه يافت و به صورت هنرى مردمى درآمد.[70]
در عصر حاضر با اختراع دستگاههاى چاپ رنگى و امكان دستيابى به طراحى رايانهاى قرآنها به شكل چاپى تزيين مىشوند، هرچند تذهيب به عنوان يك هنر همچنان به حيات خود ادامه داده، هنرمندانى را به سوى خود جلبمىكند.
رنگمايههاىتذهيب:
اساسىترينرنگمايه در هنر تذهيب رنگ طلايى يا آب طلا (ماءالذهب) است. قلقشندى آب طلا را تركيبى از گَرد طلا، آب، صمغ و عصاره ليمو مىداند.[71] كيفيت رنگ طلايى، به ميزان نرمىِ گَرد طلا بستگى دارد؛ هرچه گَرد طلا، نرمتر و ساييدهتر باشد، رنگ طلايى راحتتر بر كاغذ جارى مىشود و سطحى براق، باجلا و همگون پديد مىآورد.دومين رنگى كه در هنر تذهيب كاربرد فراوان داشته، به عنوان رنگمايه اصلى اين هنر محسوب مىشود، رنگ آبى است.[72]
رنگهاى ديگرى كه در تذهيب به كار مىرفته با توجه به سبك و مكتب تذهيب متفاوت است. اين رنگها عبارتاند از سرنج، سيلو (سبز حاصل از تركيب دو رنگ ديگر)، زرنيخ (زرد)، شنگرف، جوهر كرم (قرمزدانه)، عصاره ريوند، قهوهاى مايل به سرخ كه حاصل تركيب قرمز دانه و عصاره ريوند مخلوط با مشكى است، سنگ لاجورد، آجرى، گِلماشى، سفيداب سرخ، مركب، سبززنگارى، سبز چمنى (اخضر)، حلّ زر، حلّ سيم.[73]
تذهيب به عنوان هنرى قدسى:
برخى سنتگرايان معتقدند يكى از معيارهاى اصالت دين، وجود هنر قدسى است كه متناسب با چگونگى تجلّى امر قدسى در آن دين به وجود مىآيد و از آنجا كه در اسلام، كلمه الهى به صورت كتاب نازل شده، خوشنويسى و تذهيب هنر قدسى است.[74] از اين ديدگاه هريك از نقشها، طرحها، رنگها و حتى تركيب بين آنها در تذهيب داراى بار معنوى است؛ به عنوان نمونه، نقش ترنج را مىتوان الهام گرفته از شجره طيبه (ابراهيم/ 14، 24 ـ 25) دانست كه وقتى در سرلوحه سوره قرار مىگيرد در پى تصوير كردن ابزار نوشتن وحى يعنى قلم است.نماد ديگرى كه هم كمال و هم عدم تناهى را بيان مىكند خورشيد است كه به صورت شمسه در
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 397
تذهيب ظهور يافته است.
اسليمى نيز مىتواند تصوير روشنى از ميل و شوق باشد، افزون بر اينكه به سبب پيچيدگىاش موجودى پر رمز و راز و فوق مادى است. دايره و مثلث نماد بهشت است و مكمل آنها كه نماد دنياست شكل مربع يا مستطيل است، بنابراين تركيب مستطيل حاشيه با متن قرآن بر ظرفى مادّى دلالت مىكند كه وحى در آن ريخته شده است.[75] طرحهاى هندسى كه به نحو بارزى وحدت در كثرت و كثرت در وحدت را نمايش مىدهند همراه با نقوش اسليمى كه نقش ظاهرى گياهى دارند آن قدر از طبيعت دور مىشوند كه ثبات را در تغيير نشان مىدهند و فضاى معنوى خاصى ابداع مىكنند كه رجوع به عالم توحيد دارد.[76]
رنگ نيز در جهت همان اهداف شكل به كار رفته است؛ رنگ طلايى كه در تذهيب مهمترين رنگ است رنگ نور و نماد روح و اشراق آگاهىبخش الهى است، پس بالذات نماد علم است و بالعرض به معناى تعليم يا ظهور و با اسم «عالم» و «منوّر» تناسب دارد؛ اما آبى رنگ آسمان است و نمايانگر رحمت نامتناهى خداوند. در نماد بودن براى رحمت نامتناهى دريا نيز تالى آسمان است كه رنگ آسمان را گرفته و با هم، همه چيز را فرامىگيرند، پس آبى متناسب با اسم «رحمان» و «محيط» است و آبى در كنار طلايى به معناى رحمتى است كه ميل به ظاهر كردنِ خود دارد.[77]
حتى فضاى خالى نيز در هنر اسلامى كاركردى معنوى مىيابد. مىتوان گفت كه با توجه به فضاى خالى در كنار خوشنويسى و نيز نقشهاى اسليمى و هندسى، نوعى آگاهى نسبت به ارتباط ميان فضاى خالى و حضور الهى در هنر اسلامى حاصل مىآيد كه با نگرش معنوى به فقر انسان نسبت به خدا ارتباطى نزديك دارد، گذشته از اين در نظر مسلمانانى كه خداوند را متعالى و غير مادى مىدانند، حضور خداوند را در اين جهان فقط به مدد فضاى خالى مىتوان حس كرد، بنابراين به كارگيرى فضاى خالى درهنر اسلامى در كنار سمبوليسم هندسى و ديگر اشكال تمثيلپردازى انتزاعى به يگانه ابزار نشان دادن وحى از طريق هنر بدل گرديد.[78]
حكم فقهى تذهيب قرآن:
بيشتر فقهاى اهل سنت استعمال طلا در مصحف و تذهيب آن را با استناد به روايات و برخى ادله ديگر، به طور مطلق منع كردهاند. از اين دسته گروهى قائل به حرمت شده و گروهى آن را مكروه دانستهاند؛ اما بعضى تذهيب در مصحف زنان را به دليل جواز استعمال طلا براى زنان جايز دانستهاند. از سوى ديگر عدهاى نيز با استناد به پارهاى روايات وادلّه، به جواز تذهيب به طوردائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 398
مطلق فتوا دادهاند و حتى غزالى كتابت قرآن با طلا را امرى نيكو و مستحسن شمردهاست.[79]
از شيعه دو روايت در مورد تذهيب قرآن از ائمهاطهار(عليهم السلام) نقل شده است: محمد بن ورّاق مىگويد: قرآنى را بر امام صادق(عليه السلام)عرضه كردم كه در آن از تذهيب استفاده شده بود و در آخر آن سورهاى را با طلا نوشته بودند. امام(عليه السلام) تنها كتابت قرآن با طلا را نكوهش كردند و فرمودند: خوش ندارم كه قرآن كتابت شود، مگر با مركب سياه، همانگونه كه اولين بار كتابت شد: «لا يعجبني أن يُكتب القرآن إلاّ بالسَّواد كما كُتِب أوّل مرة».در روايت ديگر سماعة مىگويد: از امام(عليه السلام) درباره مردى پرسيدم كه مصاحف را با طلا تعشير (تذهيب) مىكرد. حضرت فرمودند: كار درستى نمىكند.[80]
هرچند برخى از فقهاى شيعه قائل به تحريم تذهيب قرآن شدهاند[81]؛ ولى غالب آنان دلالت روايات بر تحريم را ناتمام دانسته، به كراهت تذهيب قرآن حكم كردهاند.[82]
منابع
تاريخ هنرهاى ملى و هنرمندان ايرانى، عبدالرفيع حقيقت، تهران، مترجمان و مؤلفان ايران، 1369ش؛ تجليات حكمت معنوى در هنر اسلامى، محمد مددپور، تهران، اميركبير، 1374ش؛ تذكرةالفقهاء، العلامة الحلى (م.726ق.)، قم، آلالبيت(عليهم السلام)لاحياء التراث، 1414ق؛ تهذيب الاحكام، الطوسى (م.460ق.)، به كوشش غفارى، صدوق، 1417ق؛ الحدائق الناضره، يوسف البحرانى (م.1186ق.)، به كوشش على آخوندى، قم، نشر اسلامى، 1363ش؛ خوشنويسى در خدمت كتابت قرآن مجيد، مرتضى پاك سرشت، تهران، قديانى، 1379ش؛ دانشنامه جهان اسلام، زير نظر حداد عادل و ديگران، تهران، بنياد دائرةالمعارف اسلامى، 1378ش؛ راهنماى صنايع اسلامى، س. م ديماند، ترجمه: عبدالله فريار، علمى فرهنگى، 1365ش؛ صبح الاعشى، احمد بن على القلقشندى (م.821ق.)، مصر، وزارة الثقافة والارشاد القومى، 1383ق؛ الصحاح، الجوهرى (م.393ق.)، به كوشش عبدالغفور العطارى، بيروت، دارالعلم للملايين، 1407ق؛ العثمانيون و فن التذهيب فىالثقافة التركيه (مقاله)، سعد عبد المجيد؛ فرهنگبزرگ سخن، حسن انورى و ديگران، تهران، سخن، 1381ش؛ فرهنگ فارسى، معين (م.1350ش.)، تهران، اميركبير، 1375ش؛ الفهرست، ابن النديم (م.380ق.)، تهران، مروى، 1393ق؛ فيضالرحمن فى الاحكام الفقهيه، احمد سالم ملحم، اردن، دارالنفائس، 1421ق؛ كتاب الحيوان، الجاحظ (م.255ق.)، به كوشش عبدالسلام محمد، بيروت، دارالجيل، 1416ق؛ لسان العرب، ابن منظور (م.711ق.)، به كوشش على شيرى، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1408ق؛ لغتنامه، دهخدا (م.1334ش.) و ديگران، تهران، مؤسسه لغتنامه و دانشگاه تهران، 1373ش؛ المتحف فى احكام المصحف، صالح بن محمد الرشيد، بيروت، الريّان، 1424ق؛ مفتاح الكرامه، سيد محمد جواد العاملى (م.1226ق.)، به كوشش مرواريد، بيروت، فقه الشيعه، 1418ق؛ المقنع، الصدوق (م.381ق.)، قم، مؤسسة الامام الهادى(عليه السلام)، 1415ق؛ المقنعه، المفيد (م 413ق.)، قم، نشر اسلامى،دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 399
1410ق؛ المنتظم، ابن الجوزى (م.597ق.)، به كوشش نعيم زر زور، بيروت، دارالكتب العلمية، 1412ق؛ ميراث جاويدان (فصلنامه)، تهران، سازمان اوقاف امور خيريه؛ هنر (فصلنامه)، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى؛ هنر اسلامى، ديويد تالبوت رايس، ترجمه: ماه ملك بهار، انتشارات علمى و فرهنگى، 1375ش؛ هنر اسلامى، بوركهارت، ترجمه: رجب نيا، تهران، سروش، 1365ش؛ هنر خط و تذهيب قرآنى، مارتين لينگز، ترجمه: قيومى، تهران، گرّوس، 1377ش؛ هنر سامانى و غزنوى، اتينگهاوزن، شراتو، بمباچى، ترجمه: يعقوب آژند، تهران، مولى، 1376ش؛ هنر مانوى و زردشتى، لوئى هامبى و ديگران، ترجمه: يعقوب آژند، مولى، 1376ش؛ هنر و معمارى اسلامى، شيلا بلروجاناتان بلوم، ترجمه اشراقى، تهران، سروش، 1381ش؛ هنر و معنويت اسلامى، سيد حسين نصر، به كوشش قاسميان، تهران، دفتر مطالعات دينى هنر، 1375ش؛ وسائل الشيعه، الحر العاملى (م.1104ق.)، قم، آل البيت(عليهم السلام)لاحياءالتراث، 1412ق.
محمد رضا ستوده نيا، سيد حبيب دشتى
[1]. فرهنگ فارسى، ج1، ص1058، «تذهيب».
[2]. خوشنويسى در خدمت كتابت قرآن، ص426.
[3]. الصحاح، ج1، ص129؛ لسانالعرب، ج5، ص67، «ذهب».
[4]. ميراث جاويدان، ش 2، ص127.
[5]. ر. ك: العثمانيون و فنالتذهيب.
[6]. خوشنويسى در خدمت كتابت قرآن، ص425 ـ 426.
[7]. تجليات حكمت معنوى، ص105 ـ 106.
[8]. هنر مانوى و زردشتى، ص30.
[9]. المنتظم، ج13، ص220.
[10]. الحيوان، ج1، ص55؛ خوشنويسى در خدمت كتابت قرآن، ص426.
[11]. تجليات حكمت معنوى، ص131.
[12]. هنر و معنويت اسلامى، ص10.
[13]. تجليات حكمت معنوى، ص138 ـ 139.
[14]. همان، ص118.
[15]. هنر و معنويت اسلامى، ص10 ـ 13.
[16]. هنر خط و تذهيب قرآنى، ص74، 117.
[17]. هنر اسلامى، بوركهارت، ص22؛ تجليات حكمت معنوى، ص91.
[18]. تجليات حكمت معنوى، ص182 ـ 183.
[19]. تجليات حكمت معنوى، ص183، 188.
[20]. هنر خط و تذهيب قرآنى، ص71.
[21]. صبح الاعشى، ج2، ص442.
[22]. خوشنويسى در خدمت كتابت قرآن، ص425.
[23]. الفهرست، ص9.
[24]. المقنع، ص126.
[25]. هنر خط و تذهيب قرآنى، ص71 ـ 72.
[26]. هنر اسلامى، رايس، ص7.
[27]. فرهنگ بزرگ سخن، ج5، ص4847.
[28]. خوشنويسى در خدمت كتابت قرآن، ص430 ـ 431.
[29]. الفهرست، ص12؛ خوشنويسى در خدمت كتابت قرآن، ص431.
[30]. خوشنويسى در خدمت كتابت قرآن، ص32 ـ 39.
[31]. لغت نامه، ج10، ص14527. «شنگرف»
[32]. فرهنگ بزرگ سخن، ج5، ص4576، «شمسه».
[33]. خوشنويسى در خدمت كتابت قرآن، ص431.
[34]. هنر سامانى و غزنوى، ص38؛ تاريخ هنرهاى ملّى، ج1، ص154.
[35]. هنر سامانى و غزنوى، ص39.
[36]. خوشنويسى در خدمت كتابت قرآن، ص431.
[37]. همان، ص434؛ هنر سامانى و غزنوى، ص37 ـ 39.
[38]. لغت نامه، ج9، ص13620، «سرلوح».
[39]. خوشنويسى در خدمت كتابت قرآن، ص429.
[40]. همان، ص432.
[41]. هنر اسلامى، رايس، ص121.
[42]. خوشنويسى در خدمت كتابت قرآن، ص432 ـ 433.
[43]. راهنماى صنايع اسلامى، ص80؛ هنر و معمارى اسلامى، ص35 ـ 37.
[44]. هنر و معمارىاسلامى، ص37؛ خوشنويسى در خدمت كتابت قرآن، ص434.
[45]. هنر و معمارى اسلامى، ص36.
[46]. راهنماى صنايع اسلامى، ص80.
[47]. هنر خط و تذهيب قرآنى، ص115 ـ 116.
[48]. راهنماى صنايع اسلامى، ص81.
[49]. هنر خط و تذهيب قرآنى، ص115؛ هنر و معمارى اسلامى، ص121، 125.
[50]. هنر و معمارى اسلامى، ص125.
[51]. هنر و معمارى اسلامى، ص125.
[52]. هنر خط و تذهيب قرآنى، ص171.
[53]. هنر و معمارى اسلامى، ص131.
[54]. هنر خط و تذهيب قرآنى، ص171.
[55]. خوشنويسى در خدمت كتابت قرآن، ص436.
[56]. همان، ص161، 163، 435 ـ 436.
[57]. هنر خط و تذهيب قرآنى، ص171.
[58]. راهنماى صنايع اسلامى، ص82.
[59]. هنر خط و تذهيب قرآنى، ص189.
[60]. خوشنويسى در خدمت كتابت قرآن، ص436.
[61]. دانشنامه جهان اسلام، ج6، ص798.
[62]. هنر خط و تذهيب قرآنى، ص189.
[63]. فرهنگ فارسى، ج1، ص1399، «ختايى».
[64]. هنر، ش 6، ص138، «طلائى، شنگرف، سبززنگارى».
[65]. دانشنامه جهان اسلام، ج6، ص799.
[66]. هنر خط و تذهيب قرآنى، ص204.
[67]. خوشنويسى درخدمت كتابت قرآن، ص437.
[68]. ميراث جاويدان، س 2، ش 2، ص130.
[69]. خوشنويسى در خدمت كتابت قرآن، ص437.
[70]. دانشنامه جهان اسلام، ج6، ص799.
[71]. صبح الاعشى، ج2، ص477.
[72]. هنر خط و تذهيب قرآنى، ص76.
[73]. ميراث جاويدان، س 2، ش 2، ص132.
[74]. هنر خط و تذهيب قرآنى، ص13، 72؛ هنر ومعنويت اسلامى، ص25 ـ 33.
[75]. هنر خط و تذهيب قرآنى، ص73 ـ 75.
[76]. تجليات حكمت معنوى، ص135.
[77]. هنر خط و تذهيب قرآنى، ص76 ـ 77.
[78]. هنر و معنويت اسلامى، ص182 ـ 183.
[79]. المتحف فى احكام المصحف، ج1، ص256 ـ 270؛ فيض الرحمن، ص436 ـ 437.
[80]. تهذيب الاحكام، ج6، ص367؛ وسائل الشيعه، ج17، ص162.
[81]. المقنعه، ص589؛ ر. ك: تذكرة الفقهاء، ج12، ص146.
[82]. تذكرةالفقهاء، ج12، ص146؛ الحدائق، ج18، ص220؛ مفتاح الكرامه، ج8، ص16 ـ 18.